دوشنبه

S A G H I M Y V A L E N T I N E



Valentine , We May Be, Far Away …
But my thoughts fondly
Turn to you, Cherishing &
Relieving our happy times
Together,
Of how you came into my life
& made it a lot brighter …

Our's is an everlasting love
And each new day adds a rose
To the beautiful bouquet of
Warm and loving memories
That we gather on our way
To happiness.
Happy Valentine's Day


The gifts of true Friendship
Is that it takes us by
The Hand & Reminds Us,
We are not alone
In The Journey of Life.
Happy Valentine Day !!!
If there were no words
No way to speak
I would still hear you
***
If there were no tears
No way to feel inside
I'd still feel for you
***
And even if the sun refuse to shine
Even if romance ran out of rhyme
You would still have my heart
Until the end of time
You're all I need
My love, my valentine
***
All of my life
I have been waiting for
All you give to me
You've opened my eyes
And showed me how to love unselfishly
***
I've dreamed of this a thousand times before
In my dreams I couldn't love you more
I will give you my heart
Until the end of time
You're all I need
My love, my valentine
***
And even if the sun refuse to shine
Even if romance ran out of rhyme
You would still have my heart
Until the end of time
Cuz all I need
Is you, my valentine
***
You're all I need
My love, my valentine


my valentine



If there were no words no way to speak
I would still hear you
If there were no tears no way to feel inside
I'd still feel for you
and even if the sun refused to shine
even if romance ran out of rhyme
you would still have my heart
until the end of time
you're all I need, my love,
my valentine
All of my life
I been waiting for all you give to me
you've opened my eyes
and showed me how to love unselfishly
I've dreamed of this a thousand times before
but in my dreams I couldn't love you more
I will give you my heart until the end of time you're all I need, my love,
my valentine
And even if the sun refused to shine
even if romance ran out of rhyme
you would still have my heart
until the end of time
'cause all I need is you
my valentine
you're all I need, my love,
my valentine




دوستت دارم والنتاين من


خوش آمد گل و زان خوشتر نباشد
که در دستت بجز ساغر نباشد
زمان خوشدلی دریاب و دریاب
که دائم در صدف گوهر نباشد
غنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفته ی دیگر نباشد
بیا ای شیخ و از خمخانه ی ما
شرابی خور که در کوثر نباشد
بشوی اوراق اگر همدرس مائی
که علم عشق در دفتر نباشد
کسی گیرد خطا بر روز عشاق
که هیچش عقل در سر نباشد

شنبه

خوشبختي تو عشق من


نيروي شگفتي را كه در زير اين كلمات ساده و
جمله هاي ضعيف و افتاده پنهان كرده ام، درياب
آزادي تو مذهب من است
خوشبختي تو عشق من است
آينده تو تنها آرزوي من است

جمعه

من وضو با نفس خیال تو میگیرم


من وضو با نفس خیال تو میگیرم
و تو را می خوانم
و به شوق فردا که تو را خواهم دید
چشم به راه می مانم

پنجشنبه

ساقي بده پيمانه اي


ساقي بده پيمانه اي ز آن مي كه بي خويشم كند
بر حسن شور انگيز تو عاشق تر از پيشم كند
زان مي كه در شبهاي غم بارد فروغ صبحدم
غافل كند از بيش و كم فارغ ز تشويشم كند
نور سحرگاهي دهد فيضي كه مي خواهي دهد
با مسكنت شاهي دهد سلطان درويشم كند
سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا بيگانه از خويشم كند

نفس


سرمايه عمر آدمي يک نفس است
و آن يک نفس هم براي يک هم نفس است
اگر نفسي با نفسي هم نفس است
آن يک نفس از براي يک عمر بس است

برق نگات


اگه از عشق ميشه قصه نوشت
ميشه از عشق تو گفت
ميشه با ستاره هاي چشم تو
مغرب نو مشرق نو برپا کرد
ميشه از برق نگات
خورشيد و خاکستر کرد
ميشه از گندمياي سر زلفت
يه عالم شعر نوشت


زندگي


زندگی، یعنی چکیدن همچو شمع از گرمی عشق
زندگی، یعنی لطافت گم شدن در نرمی عشق
زندگی، یعنی دویدن بی امان در وادی عشق
رفتن و آخر رسیدن بر در آبادی عشق
می توان هر لحظه، هر جا عاشق و دلداده بودن
پُر غرور چون آبشاران بودن اما، ساده بودن
می توان در گریهء ابر با خیال غنچه خوش بود
زایش آینده را در هر خزانی دید و آسود


در سينه من نيز ، دلي گرم تر از اوست


بگذار ، كه بر شاخه اين صبح دلاويز
بنشينم و از عشق سرودي بسرايم
آنگاه ، به صد شوق ، چو مرغان سبكبال
پر گيرم ازين بام و به سوي تو بيايم

خورشيد از آن دور ، از آن قله پر برق
آغوش كند باز ، همه مهر ، همه ناز
سيمرغ طلايي پرو بالي ست كه چون من
از لانه برون آمده ، دارد سر پرواز

پرواز به آنجا كه نشاط است و اميدست
پرواز به آنجا كه سرود است و سرورست
آنجا كه ، سراپاي تو ، در روشني صبح
روياي شرابي ست كه در جام بلور است

آنجا كه سحر ، گونه گلگون تو در خواب
از بوسه خورشيد ، چو برگ گل ناز است
آنجا كه من از روزن هر اختر شبگرد
چشمم به تماشا و تمناي تو باز است

من نيز چو خورشيد ، دلم زنده به عشق است
راه دل خود را ، نتوانم كه نپويم
هر صبح ، در آيينه جادويي خورشيد
چون مي نگرم ، او همه من ، من همه اويم

او ، روشني و گرمي بازار وجود است
در سينه من نيز ، دلي گرم تر از اوست
او يك سرآسوده به بالين ننهادست
من نيز به سر مي دوم اندر طلب دوست

ما هردو ، در اين صبح طربناك بهاري
از خلوت و خاموشي شب ، پا به فراريم
ما هر دو ، در آغوش پر از مهر طبيعت
با ديده جان ، محو تماشاي بهاريم

ما ، آتش افتاده به نيزار ملاليم
ما عاشق نوريم و سروريم و صفاييم
بگذار كه سرمست و غزل خوان من و خورشيد
بالي بگشاييم و به سوي تو بياييم



پروانه ام زعشق تو پروا نمی کنم


زیبا تر از دو چشم تو پیدا نمی کنم
پروانه ام زعشق تو پروا نمی کنم
گر جان طلب کنی دهمت ای عزیز جان
من کار دل حواله به فردا نمی کنم
محراب ابروان تو تا قبله من است
رویی به سوی دیرو کلیسا نمی کنم
تا گشته ام خمار دو چشم خمار تو
مستی دگر ز ساغر و صهبا نمی کنم
چون شمع نیمه سوز بگشتم به گرد شهر
گم کرده ام دلی است که پیدا نمی کنم

غزل چشمات


غزل اون شورو نداره كه توداري توي حرفات
الماس اون نور و نداره كه تو داري توي چشمات


عشقی بزرگ همه قلبم را تسخير كرده

بی آن که به تو بگویم
دوستت دارم
از سکوتم میدانی
که چقدر
برای من چقدر با ارزشی
شاید
نتوانی میزان عشقم را
از قلبم بدانی
ولی میتوانی
از نگاهم بخوانی
که چگونه
دل بسته تو شدم
شاید سکوت بهترین راه
برای
گفتن رازهای نهانی است
بر من خرده نگیر
بی آن که بدانی
حرفهای نا گفته ام را
در سکوت به تو گقته ام
چون از ابرازش با زبان قلبم
به تو عاجزم
فکر کردن به تو دنیای دیگریست
دنیایی سرشار از لطف
با همه تفاوتهایی که
که به توان به زبان آورد
نیازی پرشور
پر از شیدایی
و لبریز از سکوت
با تمام عشقی بزرگ
که همه قلبم را تسخیر کرده است

اي تو بهانه واسه موندن


اي تو بهانه واسه موندن
اي نهايت رسيدن
اي تو خود لحظه بودن
تا طلوع صبح خورشيد رو دميدن
اي همه خوبي همه پاکي
تو کلام آخر من
اي تو پر از وسوسه عشق
تو شدي تمامي زندگي من
اسم تو هر چي که مي گم
همه تکرار تو حرفهاي دل من
چشم تو هر جا که مي رم
جاري تو چشمهاي منتظر من
تو رو لحظه ای که ديدم
به بهانه هام رسيدم
از تو تصويري کشيدم
که اون و هيچ جا نديدم
تو رو از نگات شناختم
غصه از عشق تو ساختم
تو رو از خودت گرفتم
با تو يک خاطره ساختم

براي نفس كشيدن حالا محتاج تو بودم

سفر غريبي داشتم توي اون چشم سياهت
سفري كه بر نگشتم گم شدم توي نگاهت
يه دل ساده ي ساده كوله بار سفرم بود
چشم تو مثل يه سايه همه جا همسفرم بود
من همون لحظه ي اول آخر راه و مي ديدم
تپش عشق و تو رگهام عاشقونه مي شنيدم
تو شدي خون تو رگهام من ديگه خودم نبودم
براي نفس كشيدن حالا محتاج تو بودم

چشات آغاز شكفتن


خاتون شبهاي شعرم چشات آغاز شكفتن
مخمل شب رنگ موهات جاي امني واسه خفتن
خاطرت خيلي عزيزه واسه اين هميشه تنها
حرم آغوش بزرگت مثل خورشيد توي شبها
تو غنيمت بزرگي توي اين قحطي عاشق
تويي داغ عاشقانه رو تن سرخ شقايق
اگه عشق با شكوهم واسه قلب تو حقيره
بگو تا هر چي كه دارم پيش پاي تو بميره
بگو تا برات بيارم هر چي خواستني تو دنياست
بگو تا برات بميرم مثل تشنه كه تو درياست


به چشمای تو سوگند


به چشمای تو سوگند که عشقت واسه من رنگ جنونه
به چشمای تو سوگند که عشقت مثل آتیشه تو قلبم مثل خونه
اگه یار تو باشم با این دستای خسته ام
واسه تو لونه میسازم تو همین قلب شکسته ام
من اونقدر پر عشقم من اونقدر پر دردم
که عاشقای دنیا نمیرسن به گردم
به تو که نیستی خیال کن که دیگه
هیچکی باهام نیست
دیگه هیچی تو این زندگی
اونجور که میخوام نیست
من از غم مینویسم مینویسم که بخونی
من از دل مینویسم که غم عشقو بدونی
به چشمای تو سوگند
که عشقت واسه من رنگ جنونه
که عشقت مثل آتیشه تو قلبم مثل خونه

نگاه



همیشه از نگاه تو با تو عبور می کنم
از اینکه عاشق توام حس غرور می کنم
دوباره با سلام تو تازه تازه می شوم
با نفس ساده تو غرق ترانه می شوم

اگه چشمات بگن آره


کوه و میذارم رو دوشم
موج و از دریا میگیرم
شیره سنگ و میدوشم
میارم ماه و تو خونه
می گیرم باد و نشونه
همه خاک زمینو
می شمُرم دونه به دونه
اگه چشمات بگن آره
هیچ کدوم کاری نداره
دنیارو کولم میگیرم
روزی صد دفعه می میرم
میکَنم ستاره هارو
جلوی چشات میگیرم
چشات حرمت زمینه
یه قشنگ نازنینه
تو اگه بخوای نذارم
هیچ کسی تورو ببینه
اگه چشمات بگن آره
هیچ کدوم کاری نداره
چشم ماه و در میارم
یه نرده بون میذارم
عکس چشمت و میگیرم
جای چشم اون میذارم
آفتاب و بَرِش میدارم
واسه چشمات در میذارم
از چشات آینه میسازم
با خودم برات میارم
اگه چشمات بگن آره
هیچ کدوم کاری نداره



باورم كني ، عشق يه دنيا مال ما


تو كه باورم كني ، عشق يه دنيا مال ماست
شب نگو ، شكوه نگو ، قلب ستاره روشنه
غم نگو ، غصه نگو ، وقتي دلت پيش منه
دست به دست من بده ، پا به پاي من بيا
بخون امروز مال عشق ، بگو فردا مال ماست

از تودارم


اين همه آشفته حالي ، اين همه نازك خيالي
اي به دوش افكنده گيسو ،‌از تو دارم ، از تودارم
اين غرور عشق ومستي ،‌خنده بر غوغاي هستي
اي سيه چشم و سيه مو از تو دارم ، از تو دارم

حس عاشقی همینه


من همون جزیره بودم
خاکی و صمیمي و گرم
واسه عشق بازی موجا قامتم یه بستر خم
یه عزیز دردونه بودم
پیش چشم خیس موجا
یه نگین سبز خالص روی انگشتر دریا
تا که یک روز تورسیدی روی قلبم پا گذاشتی
غصه های عاشقی رو تو وجودم جا گذاشتی
برای داشتن عشقت همه جونم آرزو شد
تا نفس کشیدی انگار نفسم برید تو سینه
ابرو بادو دریا گفتن حس عاشقی همینه

به لطف عاشقی


دل عاشق اگه رنگ بهارو آبی میبینه
شبای بی کسیهاشو . شب مهتابی میبینه
به لطف عاشقی حتی گلای زرد پاییزو
به رنگ چشم پر خونش  گل سرخابی میبینه
همه زیبایی دنیا رو از چشم تو میبینه
همه گلهای عالم رو با دستای تو میچینه


جاودان باشی ای سپیده ی عشق


آسمان همچو صفحه ی دل من
روشن از جلوه های مهتاب است
امشب از خواب خوش گریزانم
که خیال تو خوش تر از خواب است
خیره بر سایه های وحشی بید
می خزم در سکوت بستر خویش
آه باور نمی کنم که مرا
با تو پیوستن چنین باشد
نگه آن دو چشم شور افکن
سوی من گرم و دلنشین باشد
بی گمان زان جهان رویایی
زهره بر من فکنده دیده ی عشق
مینویسم به روی دفتر خویش
جاودان باشی ای سپیده ی عشق