اي تو بهانه واسه موندن
اي نهايت رسيدن
اي تو خود لحظه بودن
تا طلوع صبح خورشيد رو دميدن
اي همه خوبي همه پاکي
تو کلام آخر من
اي تو پر از وسوسه عشق
تو شدي تمامي زندگي من
اسم تو هر چي که مي گم
همه تکرار تو حرفهاي دل من
چشم تو هر جا که مي رم
جاري تو چشمهاي منتظر من
تو رو لحظه ای که ديدم
به بهانه هام رسيدم
از تو تصويري کشيدم
که اون و هيچ جا نديدم
تو رو از نگات شناختم
غصه از عشق تو ساختم
تو رو از خودت گرفتم
با تو يک خاطره ساختم