پنجشنبه

جاودان باشی ای سپیده ی عشق


آسمان همچو صفحه ی دل من
روشن از جلوه های مهتاب است
امشب از خواب خوش گریزانم
که خیال تو خوش تر از خواب است
خیره بر سایه های وحشی بید
می خزم در سکوت بستر خویش
آه باور نمی کنم که مرا
با تو پیوستن چنین باشد
نگه آن دو چشم شور افکن
سوی من گرم و دلنشین باشد
بی گمان زان جهان رویایی
زهره بر من فکنده دیده ی عشق
مینویسم به روی دفتر خویش
جاودان باشی ای سپیده ی عشق