پنجشنبه

پروانه ام زعشق تو پروا نمی کنم


زیبا تر از دو چشم تو پیدا نمی کنم
پروانه ام زعشق تو پروا نمی کنم
گر جان طلب کنی دهمت ای عزیز جان
من کار دل حواله به فردا نمی کنم
محراب ابروان تو تا قبله من است
رویی به سوی دیرو کلیسا نمی کنم
تا گشته ام خمار دو چشم خمار تو
مستی دگر ز ساغر و صهبا نمی کنم
چون شمع نیمه سوز بگشتم به گرد شهر
گم کرده ام دلی است که پیدا نمی کنم