دوشنبه

ساقيا خمارم مست و رو به راهم كن


 
بگشا در میخانه ای حضرت جانانه
دیوانه و مستم کن مستم کن و دیوانه
باده ی پیا پی ریز جام و باده کن لبریز
ساقیانه شو تا بر مطربا طرب انگیز
مستم از صبوی تو دل در آرزوی تو
کی شود که بنشینم دمی روبه روی تو
یک نظر نگاه نگاهم بی خود وتباهم کن
ساقیا خمارم من مست و روبه راهم کن
ای معدن نازی ای که مست و تن نازی
بیش از این عزیز من با دلم نکن بازی